شرافتاً عجب کیفی کردم این ماموریت شیفت آخری رو به عنوان فرمانده عملیات رفتم! موش های گُنده از این صحرائی ها توی خونۀ یارو ریشۀ زار و زندگیش رو کَنده بودن و با هر مکافاتی بوده یکیش به تورِ این قفس های مشبک میفته و قرار میشه ما بریم برای دفعش! پدرسگ هی خودش رو می زد به در و دیوارِ قفس توری و نگم براتون که چه زوری داشت! ساعت از 12 شب گذشته بود که بردیمش 30 کیلومتری!!!! خارج از شهر همونجا توی بیابون ولش کردیم به امانِ خدا :)) نگاهش اونجایی از مسیر که سر پا منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

❤️ فلزیاب دفینه | مهندسان معدن یاب atestwish منابع وتست کنکورارشد دکتری رشته مشاوره شرکت طراوت سبز باران خدمات سئو سایت وبرندینگ وافزایش درآمد علوم کامپیوتر rondbaznews فروشگاه بلبرینگ و تسمه