روز ۱: ۱. یه تیکه چوب از روی زمین برمیداره. تیکه تیکه میکنه، و دونه دونه میندازه جلوی یاکریم‌ها. فکر کنم سیر بودن که نخوردن! ۲. می‌گم دیگه چه کنم! فکر کنم قراره بریم. می‌گه آره بابا نگران نباش. رین مال مرده!! روز چندم: داشتم فکر میکردم که چقدر خوشگله. چه روسری قشنگی. چقدر قشنگ بسته. بعدش متوجه شدم که داره ادای منو واسه دوستهاش درمیاره که اینطوری داره چایی میخوره. هی فکر کردم که چیزی بهش بگم یا نگم. تیکه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

صبح نیوز الکترونیک آمپر | Electronic Amper خرید اینترنتی دانلود برنامه های بازار بصورت رایگان-دانلود انواع بازی وبرنامه ها -بازی و برنامه های اندرویید و کامپوتر و... یونان کوچک https://trty.ir/ وبلاگ تفریحی ایرانی کاشت ایمپلنت دندان خدمات دندانپزشکی